این دونوع کاربرد در ماده «یری»، در آیات وروایات نیز مواردمشابه فراوانی دارد.حضرت علی (ع) درتوصیف وضعیت حضرت مهدی (عج) در عصر غیبت می فرماید:... داخله فی دورها وفصورها جواله فی شرق هذه الارض غربها تسمع الکلام وتسلم علی الجماعه تری ولاتری.
حجت خدا (عج) وارد خانه ها ومجتمع ها می شود و در سراسر زمین از شرق تا غرب در سیر وحرکت است و از مناطق مختلف بازدید می کند؛ سخنان مردم را گوش می دهد وبراهل مجلس سلام می کند.او مردم را می شناسد، درحالی که خود شناخته نمی شود.
جمله «تسلم علی الجماعه» قرینه است براین که مراد از «لاتری» ندیدن نیست، بلکه نشناختن است درآیه (انهم یرونه بعیدا ونراه قریبا) نیز کلمه «یرونه» و«تراه» به معنای ظاهری رؤیت و دیدن با چشم سر نیست، بلکه به معنای باوربه کار رفته است؛ چنان که درنگاه تسامحی عرف نیز گاهی در مورد پیش بینی، قضاوت واظهارنظر در مورد موضوعی، تعبیرهایی مانند: «می بینم» ،«نمی بینم» به کار برده می شود چون کلمه «یری» در لسان آیات و روایات و نیز در متفاهم عرف، گاهی به معنای کنایی به کار می رود والتفات نکردن به چیزی به منزله ندیدن آن تلقی می گردد و از آن به «لایرون» و «لانراه» تعبیر می شود، از این رو، تعبیر«لایری» در روایت های دسته اول نیز در معنای نفی رؤیت تعین ندارد بلکه هردو احتمال درمفاد آن مطرح است.
بنابراین، نه تنها درمیان این دو دسته روایات، هیچ تعارضی دیده نمی شود، بلکه «لایری» و«لایرونه» دراین روایات به معنای عدم شناخت است. قرینه این حمل نیز روایاتی اند که به رفت وآمد حضرت درمیان مردم به طور ناشناس وحضور در خانه ها، بازار، مجالس و محافل و دیگرجاها تصریح دارند و نیز روایاتی که وضعیت حضرت وشیعیان را در زمان غیبت، به یوسف (ع) وبرادرانش تشبیه می کنند، چنان که خواهد آمد، شاهد ومفسر این نوع روایات می تواند باشد.
هم چنین صراحت کلام محمد بن عثمان عمری، دومین نایب خاص حضرت وسوگند او مبنی بر این که حضرت هرسال در موسم حج شرکت می کند وبا مردم دیدار دارد، این مطلب را ثابت می کند امام دراین مراسم ، حاجیان را هم می بیند وهم می شناسد، مردم هم امام را می بینند ولی او را نمی شناسند؛ «یری الناس ویعرفهم ویرونه ولایعرفونه» این جمله نایب خاص حضرت که دقیقا تعبیر امام صادق (ع) را به کار برده، هیچ گونه ابهامی را در دلالت روایت مبنی بر خفای عنوان وناشناس بودن حضرت نمی گذارد.
خفای شخص ودیده نشدن جسم حضرت، مستلزم زندگی غیرطبیعی وخروج از حالت عادی است؛ درحالی که براساس روایات بحث غیبت، حضرت زندگی معمولی وطبیعی دارد و از راه خفای عنوان و ناشناس بودن در میان مردم رفت وآمد می کند.
بنابراین، خفای شخص با استفاده از قدرت اعجاز ممکن است، ولی چنین چیزی فقط در مواردی خواهد بود که حکمت خاصی در کارباشد. در غیراین صورت دلیلی برای استفاده از نیروی اعجاز وجود ندارد؛ زیرا سنت الهی براین است که درعالم طبیعت، جریان امور به صورت عادی باشد وچون اعجاز برخلاف روند طبیعی وقانون جاری در عالم است، تنها به طور استثنایی و بنا به مصالح خاصی استفاده می شود.
براین اساس، می توان گفت که حضرت درزمان غیبت به طور عادی وطبیعی با خفای عنوان زندگی می کند، مگر در موارد خاصی که استفاده از قدرت اعجاز به صورت خفای شخص لازم باشد، نه به طور همیشگی ومستمر.تعبیر «لاترونه» وامثال آن، بیان گر ناشناس بودن حضرت است، نه نامرئی بودن ایشان.