
ما در بحث کلیات و مفاهیم به چند محور میپردازیم. یکی بحث چیستی جهانی سازی گفتمان مهدویت است. اساسا بحث جهانی سازی به چه معنا است. سه واژه کلیدی در این عنوان مطرح است. یکی واژه جهانی سازی و خود واژه گفتمان و همچنین مهدویت که به اختصار یک توضیحاتی را خدمتتان ارائه میکنم.
جهانی سازی یک تعبیر فارسی است. واژه جهانی معادل العالمی در عربی است که بیشتر در معنای جهان شمولی و اموری که گستره فرامنطقه ای داشته باشد معمولا کاربرد دارد. حالا پسوند «سازی» هم که بیانگر متعدی بودن این فعل است، همان ساختن است، یعنی جهانی ساختن، و ترکیب جهانی با سازی بیانگر توسعه و فراگیر کردن یک امر است و مراد ما هم از جهانی سازی گفتمان مهدویت در حقیقت همان تلاش علمی و هدفمند برای عرضه و طرح این نظریه در عرصه جهانی و بین المللی است.
واژه گفتمان یکی از واژههایی است که خیلی در موردش بحث شده و نظریات مختلفی ارائه شده، هم در زبان فارسی و هم در اصطلاحات عربی و انگلیسی و زبانهای دیگر. در زبان فارسی گفتمان از دو کلمه گفت و مان ترکیب شده است، یعنی در واقع مصدر مرخم گفتن است. حالا مصدرهای مرخم اینطور زیاد داریم مثلا خوردن، خوابیدن، آوردن، بردن، برای همه اینها میگوییم خورد، خوابید، آمد، همه مصدر مرخم است و آن نون آخر وقتی حذف میشود به این شکل در میآید، مثلا گفت. ترکیب گفت با مان در واقع بیانگر یک معنای مشترکی است که همان منطق، سخن، نظم گفتار، متن است و مصادیق مختلفی دارد که برای واژه گفتمان به کار میرود. در کاربرد اصطلاحی مراد از گفتمان همان گفتگو است، دیالوگ، پیام رسانی و تعامل دوسویه حول یک موضوع خاص برای یک هدف مشترک، یعنی هم تعامل در این گفتگو باشد، هم موضوع خاص باشد و هم در راستای رسیدن به یک هدف مشترک باشد. معمولا به این گفتمان میگوییم. لذا گفتمان یک پدیده اجتماعی، ارتباطی و اجتماعی و زبانشناختی است که در خلال روابط اجتماعی تتوّن پیدا میکند.
اصطلاح مهدویت، واژه مهدویت از واژه مهدی است و به دو صورت به کار میرود هم به صورت مصدری و هم به صورت وصفی. در اصطلاح مهدویت به مجموعه ای از آموزهها و معارف عقلی و نقلی و مباحث اعتقادی و تاریخی مربوط به ساحت مقدس امام عصر ارواحنا فداه است. یعنی وقتی میگوییم مهدویت مجموعه معارف مرتبط با آن وجود مقدس را شامل میشود.
حالا که میگوییم گفتمان مهدویت، این اصطلاح ترکیبی ناظر به شیوه انتقال پیامهای متنی، کلامی و معرفتی آموزه مهدویت با رویکرد ارتباطی و تعاملی با مخاطبان است، با توجه به همان تعریفی که از گفتمان ارائه شد و مراد از آن گفتگو و هم اندیشی پیرامون نظریه مهدویت اسلامی برای رسیدن به همان هدف متعالی مشترک یعنی حیات طیبه و متمدانه است.
نکته دوم خاستگاه گفتمان مهدویت است که ما دو خاستگاه میتوانیم برای گفتمان مهدویت طرح کنیم. یکی خاستگاه قرآنی که در واقع خاستگاه دینی مهدویت است. یک خاستگاه درون دینی هم میتوان برای مهدویت مطرح کرد.
از لحاظ عمومیتش که خاستگاه قرآنی را وقتی نگاه کنیم، اصل اندیشه مهدویت اسلامی همان اندیشه منجی گرایی و اعتقاد به ظهور منجی موعود در آخرالزمان است که یک اصل مشترک است و اختصاص به اسلام ندارد و در همه ادیان این بحث مطرح است. اما وقتی میگوییم خاستگاه قرآنی منظور این است که به عنوان یک نظریه و یک تئوری کارآمد و نظام مند و قابل تطبیق و پیاده شدن در جامعه، در این قالب. بانی این تفکر و خاستگاه قرآن کریم است. یعنی برای اولین بار در منابع دینی وقتی نگاه کنیم طرح ایده متعالی مهدویت در قالب نظریه نظام مندی حکومت عدل جهانی، از ابتکارات قرآن است که مطرح شده است در ادیان دیگر به این شکل مطرح نشده است. در ادیان دیگر برای ظهور منجی وعده داده شده است. سخن از آمدن یک نجات بخش در آخرالزمان مطرح شده است و مردم را امیدوار کرده است. اما اینکه به این شکل که اسلام مطرح کرده است، ببینید در قالب یک حکومت، آن هم حکومت عدل و آن هم با گستره جهانی با آن تبیینی که شیعه از مهدویت دارد، این طرح قرآنی است. بنابراین میتوانیم بگوییم که قرآن کریم با آیات قرآنی نخستین سند معتبر وحیانی در این زمینه است که نظریه مهدویت یا همان نظریه حکومت عدل جهانی را برای بشریت به ارمغان آورده است.
این نظریه در آیات متعددی مطرح شده و در احادیث و روایات جزئیات این مسئله به تفصیل تبیین شده است. منتهی این نکته را خدمت عزیزان و سروران عرض کنم که آیات مهدویت، خب کتابهای مربوط به مهدویت را وقتی نگاه کنید، برخی از کتابها مثلا چند ده آیه، مثلا 100 آیه یا بیشتر را در موضوع امام زمان(عج) مطرح میکنند. اکثر آیات مربوط به مهدویت آیات تأویلی است. آیات تفسیری به معنای اینکه یک آیه خاص با دلالت مطابقت به مصداق خاص دلالت کند و مصداق دیگر را نپذیرد، اینطور آیات انگشت شمار هستند و تعداد بسیار اندکی از آیات اینگونه به مسئله مهدویت دلالت دارند، بنابراین آیات تفسیری مهدویت تعداد انگشت شمار هستند، اکثریت آیات مربوط به مهدویت آیات تأویلی است که در منابع روایی و به استناد تفاسیر معصومانه حضرات ائمه علیهم السلام به وجود مقدس امام عصر ارواحنا فداه تأویل شده است.
احادیث مهدویت که به تبیین و تفسیر این بحث پرداخته مفصل است که شاید کامل ترین مجموعه در این قضیه کتاب معروف معجم الاحادیث الامام المهدی(عج) است که حدود 8 جلد به چاپ رسیده است. در این کتاب همه احادیث مربوط به مهدویت جمع آوری شده است و بیش از 2000 حدیث، اینکه میگویم بیش از 2000 حدیث بدون تکرار است، احادیث با تکرار به حدود 2500 حدیث میرسد، حالا حداقل 2000 حدیث در موضوع مهدویت در این کتاب از 400 منبع معتبر شیعی و اهل تسنن گردآوری شده است که حدود 500 حدیث، حدیث نبوی است. خب خود این بیانگر اهمیت موضوع است. شما کدام موضوع دینی و اسلامی را میتوانید پیدا کنید که با این حجم وسیع از احادیث و به این شکل بر آن تمرکز پیدا کرده باشد و این نشانگر این است که مسئله مهدویت جزء اصول اساسی در منظومه فکری اسلامی و شیعی است.
پس خاستگاه دینی مهدویت قرآن کریم با تبیین حدیثی است که احادیثش هم مفصل است.
یک خاستگاه دیگری در متن و نگاه درون دینی داریم. خاستگاه شیعی را هم میتوانیم برای گفتمان مهدویت مطرح کنیم، یعنی گفتمان مهدویت از منظر تفسیر درون دینی یک خاستگاه شیعی دارد و در واقع آن لنگرگاه اندیشه قرآنی مهدویت در تفکر شیعی تبلور پیدا میکند و مثلا مکاتب و مذاهب اسلامی دیگر نمایی از مهدویت را دارند، اصل اعتقاد به مهدویت، اصل ظهور حضرت در آخرالزمان و احادیث مهدویت را به این شکل دارند و معتقد هستند و در منابعشان جمع آوری کرده اند. اما به این شکل که مهدویت عینا در جامعه ما مرتبط باشد، در این عصر غیبت مثلا، در عصر گذشته و فعلی تا آینده، مرتبط با جامعه باشد و این مهدویت برای زندگی جامعه بشری الگو باشد و شاخصهای الگویی آن مطرح باشد را فقط در اندیشه شیعی میتوان پیدا کرد. لذا میتوانیم بگوییم که خاستگاه عملی آن اندیشه قرآنی در تفسیر درون دینی اندیشه مترقی و مستحکم شیعی است که بر پایه آموزههای نورانی اهل بیت علیهم السلام به خوبی تبیین شده است.
موضوع دیگری که در این بخش قابل طرح است، بحث از شرایط جهانی سازی است. بالاخره این سئوال هست که چه لزومی دارد که اندیشه مهدویت جهانی شود و ما باید آن را جهانی کنیم؟
در بحث جهانی سازی نکاتی حتما مدنظر هست که در بخشهای این قسمت اشاره میکنم. اولا که خود گفتمان مهدویت یک گفتمان فراگیر است. اساسا گفتمانی جهانی است که برای عدالت جهانی و تحقق مدینه فاضله طراحی شده است. لازمه این گفتمان توجه به دین از یکسو و رهبری معصوم از سوی دیگر است. حالا ما البته ابعاد جهانی بودن مهدویت را نمیتوانیم جدا از آموزههای کلی خود دین اسلام در نظر بگیریم. به این خاطر که تمام آموزههای مهدویت از این لحاظ متکی به آموزههای اصیل دینی و اسلامی است.
خب ما در بحث ماهیت شناسی اندیشه مهدویت بر اساس آیاتی که مطرح شده است از جمله این آیه مبارکه «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ»، در این آیه رسالت رسول اکرم(ص) را به صورت جهانی تبیین میکند که پیامبر همان کسی است که خداوند او را با هدایت فرستاده و دین حق، «لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ»، تا اینجا در سه جای قرآن آمده است، هم در سوره توبه، هم در سوره صف و هم در سوره فتح، منتهی آن قسمت آخر «وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» در دو آیه یعنی سوره توبه و صف به همان شکل است ولی در سوره فتح «وَکَفَى بِاللَّهِ شَهِیدًا» است. و تکرار این آیه و عین تعبیر در سه جا، خود بیانگر اهمیت رسالت پیامبر خاتم(ص) و جهانی بودن این رسالت است. بنابراین قرآن کریم از یکسو رسالت رسول اکرم(ص) را یک رسالت جهانی معرفی میکند، در آیات دیگر تحقق عینی و عملی این رسالت جهانی را وعده میدهد. عملا پس رسالت جهانی رسول اکرم(ص) در دنیای خارج پیاده نشده است. یعنی اسلام به صورت جهانی که پیاده نشده است. «لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ»، تحقق پیدا نکرد، بله پیامبر اکرم(ص) بانی این اندیشه است، مبتکر و بنیانگذار این اندیشه است، اما «لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ» یعنی اظهار و غلبه و چیرگی دین اسلام بر همه ی اندیشهها و مکاتب، تحقق پیدا نکرده است. خود کلمه «لِیظْهِرَهُ»، با «لیغلب» تفاوت دارد. در قرآن کریم نفرمود که «لیغلبه»، چرا؟ چون واژه غلبه بیشتر آن جنبه قهر و نظامی گری را نشان میدهد. آن غلبه نظامی و غلبه قدرت، اما کلمه «لِیظْهِرَهُ» یعنی آشکار بودن که در واقع ناظر به آن غلبه منطق اسلام و غلبه فکر و منطقه و اندیشه دینی است، یعنی این دین غلبه منطق بر همه ادیان دارد. همه مکاتب فکری در برابر این اندیشه متعالی مقهور و مغلوب هستند. به گونه ای که این غلبه و این ظهور و این چیرگی اندیشه دین اسلام را در کوچه و خیابانهای همه ی مناطق زمین میتوان مشاهده کرد. پس جهانی بودن اندیشه مهدویت از لازمه جهانی بودن دین است.
حالا دین چه کارکردی دارد؟ دو کارکرد مهم را دین برای بشریت دارد. یکی در حوزه بینش است که همان هدایت فکری و تحول معرفتی است. کار دین این است. انبیاء الهی آمدند آن ساختار فکری بشر و بینش بشر را اصلاح کنند و متحول کنند. دوم در حوزه رفتار فردی و اجتماعی است که دین سبب قانونمندی و استقرار عدالت فراگیر در جامعه است. یعنی قانون الهی و عدالت به معنای عام کلمه، نتیجه و محصول تحول فکری و معرفتی و تحقق عدالت و نظام دینی، حیات طیبه است. یعنی اگر جامعه بشری از نظر بینش بر اساس آن ساختاری که دین خواسته، متحول شود و از نظر رفتار اجتماعی و فردی آن قواعد دینی در آن پیاده شود، این مدینه فاضله و همان آرمانشهر است. به تعبیر قرآنی حیات طیبه است «فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً»، تعبیر قرآن اینطور است. این رسالت دینی است که منجر به چنین هدف مقدسی خواهد شد. حالا وقتی که دین یک چنین ارمغانی را برای بشریت داشته باشد. استقرار عدالت و تحول فکری زمینه تحقق جامعه صالح یا همان مدینه فاضله میشود. جامعه صالح بستر تکامل انسانها است. هدف اصلی تکامل است. همینطور که در این آیه مبارکه است، دقت بفرمایید خیلی زیبا است که خداوند در این وعده قطعی اش، اولا کلمه وعده است «إِنَّ اللَّهَ لَا یخْلِفُ الْمِیعَادَ»، در موضوع مثلا مهدویت یکی از مباحثی که مطرح است بحث علایم ظهور است که فلان علایم حتمی است، مثلا سفیانی حتمی است، خراسانی و ... و فلان حتمی است یعنی حتما باید تحقق پیدا کند. ولی همین حتمیها هم ؟؟؟ 28:25) ممکن است برایش پدید آید، اما اصل مسئله ظهور از این موارد نیست، وعده قطعی الهی است. «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا»، وعده حتمی است «إِنَّ اللَّهَ لَا یخْلِفُ الْمِیعَادَ»، خود خداوند این انذار را داده است که وعده اش تخلف ناپذیر است. این وعده چیست؟ یکی استخلاف است، جامعه را به خلافت رساندن است. و به مقام عبودیت الهی رسیدن است. و در واقع همان مدینه فاضله را به یک نحوی میتوان استخلاف بشر دانست. اما آن استخلاف هدف نهایی نیست. قسمت آخر آیه که «یعْبُدُونَنِی لَا یشْرِکُونَ بِی شَیئًا» در واقع اوج تکامل بشری و قرب بشر به خداوند را میرساند که این جامعه بشری به حدی میرسد که دغدغه اصلی و اساسی آن مسئله تقرب به خداوند و مسئله عبودیت است. این دغدغه اول انسان است. چیزی که الان اصلا معنا ندارد، مثلا در این عصر و زمان، یا خیلی درصدش پایین است، همین دغدغه است. اما در آن عصر، این دغدغه در صدر دغدغههای کلیه جامعه بشری میشود، جامعه بشری برای عبودیت و تقرب الهی سبقت خواهند گرفت، این وضعیت را با فراهم شدن جهانی سازی اندیشه مهدویت میتوان محقق کرد.
یک نکته ای در همین قضیه عدالت است. در بحث دین حاکمیتی... خب مسئله عدالت یکی از آموزههای دین است. دین آموزههای مختلفی در عرصه اخلاق، احکام، قوانین، حقوق و همه چیز دارد. اما اگر تاکید بر مسئله عدالت شده است این نکته و علت خاصی دارد. اولا که در همه ادیان این تاکید بوده است. «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَینَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» این ماموریت تمامی انبیاء پیشین هم بوده است و در خصوص دین اسلام به ویژه در زمینه مهدویت یک تمرکز خاصی در بحث عدالت هست و خود حضرت اصلا مشهور به عدل است. در زیارتنامهها و دعاهای مربوط به حضرت میخوانیم که «السلام علی القائم المنتظر و العدل المشتهر»، اصلا خود حضرت تجسم عدالت است. به این واژه و به این عنوان مشهور شده است. این به این خاطر است که مسئله عدالت یک مسئله اساسی در آموزههای دینی است. یعنی مسئله عدالت در ظاهر قضیه، مثلا در بخش قوه قضائیه و در بخشهای حقوقی و نزاعها افراد فکر میکنند، در حالی که مسئله عدالت یک اصل فراگیری است که بسیاری از عرصههای آموزههای دینی را در عرصه جامعه پوشش میدهد. چه عدالت فردی، چه عدالت اجتماعی، در تمام عرصههای خانوادگی، حقوقی و همه چیز، این عدالت چنین اصل عامی است، اگر این عدالت آنطور که اسلام تبیین کرده محقق شود در واقع کل این پیاده شده و کل این محقق شده است، لذا این زوم شدن روی مسئله عدالت برای همین است.
نکته بعد این است که الان شما در زندگی بشری، گذشته و معاصر وقتی نگاه میکنید، چالش اساسی آن چیست؟ یک چالشی که هم تاریخی است و هم فراگیر است، آن مسئله بی عدالتی است. یعنی از گذشته تا کنون و برای همه بشر، داد از عدالت میزدیم و همه را هم به یک عادلی که عدالت گستر است حواله میدهیم. پس چالش اصلی بشر هم همین مسئله است.
و نکته سوم این است که خود بشر ناتوان از استقرار عدالت است، هم ناتوان است و هم قوانینش نارسا است. پس چون عدالت یک اصل بنیادی است و یک نیاز تاریخی و فراگیر است و قد و قواره بشریت هم کوتاه تر از آن است که عدالت را در جامعه مستقر کند، لذا ضرورت جهانی سازی گفتمان مهدویت و رویکرد بشر به یک چنین گفتمان عدالت گستر یک امر اجتناب ناپذیر خواهد بود. لذا ما میتوانیم اینطور بگوییم که گفتمان مهدویت در واقع یکه طرح الهی برای پاسخگویی به نیازهای اصیل انسانی و مطالبات اساسی بشر به ویژه خواسته عدالت است. یک طرح و یک سناریوی الهی است. شما وقتی ببینید، مهدویت را... مثلا یک کارگردان را خداوند در یک نظامی آفریده و برای این نظام یک طرحی دارد، این طرح یک آغازی دارد، یک وسطی دارد، یک پایان و یک منتهایی دارد. مهدویت پاسخگوی همه ی نیازهای بشری در این طرح مدنظر قرار گرفته است. از این لحاظ است که مسئله جهانی سازی مهدویت یک مسئله اساسی و کلیدی است.
نتیجه اش این میشود که تحقق مطالبه عدالت در گرو حاکمیت دین الهی است، بدون حاکمیت دین آن عدالت و مطالبه بشریت محقق نخواهد شد، حاکمیت الهی در اینجا هم مستلزم رویکرد عمومی به گفتمان مهدویت است و مهدویت است که مسئله حاکمیت جهانی دین را محقق میکند. بنابراین گفتمان مهدویت ضامن تحقق عدالت جهانی است و به همین لحاظ جهانی سازی این گفتمان نه تنها یک ضرورت است بلکه یک نیاز مبرم جامعه بشری است. یعنی جامعه بشری نمیتواند خود را بی نیاز این گفتمان بداند. این گفتمان، یک گفتمانی است که قبل از هر چیز نیاز جامعه بشری آن را مطالبه میکند.
نکته بعد بحث ابعاد جهانی بودن گفتمان مهدویت است. ما در اینجا به ابعاد جهان شمول بودن این گفتمان اشاره کردیم. سه بُعد دارد، یکی از حیث گستره، یکی از حیث نظام و دیگری از حیث اجرا و مدیریت است. در آیات و روایات هم به طور گسترده به این ابعاد جهانی بودن گفتمان مهدویت اشاره شده است.
در بحث گستره جهانی آیات زیادی مطرح شده است مثل همین آیه «لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَکَرْهًا» که این در روایات به ظهور حضرت تفسیر شده است و همچنین آیه «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ»، این هم امام باقر(ع) فرمود «هذه الآیه لآل محمد(ص) و المهدی و اصحابه یملکهم الله مشارق الارض و مغاربها» که آن نماد فعلی امامت حضرت مهدی(عج) است که ایشان با یارانش تمام شرق و غرب عالم را تصرف خواهند کرد. «و یظهر الدین و یمیت الله به» که دین را هم غالب خواهند کرد و بدعت و باطل را از جهان برخواهند داشت.
همچنین در روایت دیگری که از امام باقر(ع) است باز هم اشاره به همین قضیه دارد که «یبلغ سلطانه المشرق و المغرب»، سلطان، یعنی حاکمیت و استقرار حاکمیت او بر تمام کرانههای شرق و غرب و تمام گوشه و کنار جهان را تصرف خواهند کرد «و یظهرالله عزوجل به دینه علی الدین کله»، همان چیزی که در آیه مبارکه به آن اشاره شده بود.
ابوبصیر از امام صادق(ع) سئوال میکند که یابن رسول الله، قائم شما اهل بیت(ع) کیست؟ حضرت میگوید که آن پنجمین فرزند من است، تا اینکه اشاره میکند که «ثم یظهرالله فیفتح علی یدیه مشارق الارض و مغاربها»، روایت زیاد داریم، به عنوان نمونه به این چند مورد اشاره کرد.
بنابراین گستره گفتمان مهدویت یک گستره جهانی است، یک گستره ای است که هیچ... البته گستره جهانی که میگوییم صرف کره زمین نیست، یعنی ما دلیلی نداریم، حداقل دلیلی نداریم که بگوییم حتما حضرت در محدوده کره زمین از شرق و غرب حکومت خواهند کرد. این حاکمیت جهانی حضرت از نظر گستره محدودیت خاصی نمیشناسد، کرات دیگر را هم اگر محل زندگی بشر بشود و به کمک علم و پیشرفت تکنولوژی بشر بتواند آنها را تسخیر کند باز هم مشمول این حاکمیت و سلطنت مطلق حاکمیت حضرت خواهند شد.
نکته دوم نظام جهانی بودن گفتمان است. گفتمان مهدویت نظامش همان نظام قرآنی و اسلامی است که در همان آیه ای که خدمتتان قرائت شد اشاره شده است. این نظام، نظامی جهانی است. در روایات هم همین آیه بر وجود مقدس حضرت تطبیق شده است که این دین به عنوان قانون و نظام اجتماعی فراگیر خواهد شد و دیگر ادیان همه نسخ و نابود خواهند شد «لا یبقی یهودین و لا نصرانی و لا احد ممن یعقل غیرالله»، اینها هیچکدام ماندگار نخواهد بود. «اذا قام القائم زهق دوره الباطل»، اینطور روایات را زیاد داریم که نظام حاکم بر جهان نظام مبتنی بر اندیشه قرآنی و دینی است که رسالت تحقق آن را خداوند متعال به عهده آخرین وصی پیامبر(ص) یعنی حضرت مهدی موعود(عج) گذاشته است. همین آیه «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا» که اشاره شد، اینها همه در روایات بر وجود مقدس حضرت تطبیق شده است. یا آیه ای که «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یحْیی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا»، احیای زمین. این همان احیای قانون حاکم بر بشر است که باطل را وقتی که حضرت از میان بُرد یعنی بشر زنده خواهد شد و بشر تحت حاکمیت قوانین باطل و ادیان باطل مرده اند. «وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ»، «اذا قام القائم زهق دوره الباطل»، این همان ناشی از حاکمیت قانون دین است.
بنابراین حاکمیت جهانی نظام مهدوی، خودش یکی از ابعاد جهانی بودن این نظام است.
یک نکته ای در این روایت است ملاحظه بفرمایید. از امیرالمومنین(ع) نکته جالبی است، حضرت میفرماید که «الدین و السلطان اخوان»، ببینید وقتی دین جهانی بود، سلطان دین و حاکم دین هم حتما باید متناسب با همان دین جهانی باشد. حضرت میفرماید که «لاحد لکل واحد منهما من صاحبه»، نمیتوانید شما دین جهانی داشته باشید و سلطان و مجری و حاکم دین متناسب با آن دین نداشته باشید «و سلطانه حارث»، نگهبان و محافظ و مجری آن است «و ما لا قص له»، کسی که اساس را ندارد، قواعد و قوانین را ندارد، «منهدم، و ما لا حارث له»، آنکه محافظ ندارد «ضایعٌ»، همان اندیشه خلافت ثقیفه همان لاحارثه له است، یعنی دین هست، اما به دین بدون حارث چسبیده اند. بنابراین این دین جهانی حتما با مجری و آن حارث و آن امام همراه و همگام است. شبیه آنچه که در حدیث مبارکه ثقلین هم مطرح شده است.
در این روایت هم اشاره به همین قضیه است. امام کاظم(ع) میفرماید که «فعرض علیهم الاسلام فمن اسلم... حتی لایبقی فی المشارق و المغارب احد الا وحد الله»، که این نظام چنان گسترش پیدا میکند که احدی نمیتوانید پیدا کنید مگر اینکه این مسلمان مومن موحد باشد. البته این تعبیر که «و من لم یسلم ضرب عنقه» شاید اشاره به آن بخش نهایی کار است. چون یک بحثی داریم که حضرت شمشیر به دست دیگر واقعا درو میکنند یا نه این میخواهد بگوید که وقتی که اتمام حجت شد و این دین تثبیت شد آن وقت حضرت با اتمام حجت اگر کسی لجاجت کرد این ضرب ناظر به چنین مسئله ای است.
مسئله دیگر بحث اداره نظام مدیریتی حضرت است که یکی از ابعاد جهانی بودن گفتمان مهدویت ان بُعد مدیریتی است که سیستم حاکم بر گفتمان مهدویت بر پایه نظام امامت و ولایت استوار است و محور تصمیم گیریها هم در نظام امامت شخص امام معصوم(ع) است، یعنی تمامی کارگزاران حکومت جهانی حضرت از یک منبع، یک محور و یک مأخذ دستور میگیرند و اجرائیات را محقق میکنند.
ظاهرا وقت من دارد میگذرد، من به خیلی از این بخشها اشاره نکردم و نمونه عرض کردم، اینها را کمتر خدمتتان عرض میکنم تا به بخشهای پایانی هم برسم.
یا در بحث کارگزاران جهانی حضرت، حضرت که فرمانداران خود را در اقصی نقاط جهان که اعزام میکنند آنها را مکلف به اجرای عدالت و بازسازی و پیشرفت شهرها میکنند. «یأمر بالعدل و الاحسان و یأمرهم بعمران مُدُن»، یعنی پیشرفت و ساخت و سازهای شهرها، به تعبیر امروزی تمدن سازی که کار کارگزاران و والیان حضرت، اجرای عدالت با پیشرفت و تمدن است.
نکات دیگری هم هست که همه ی اینها در روایات راجع به بُعد مدیریتی حضرت است.
ما در بخش دوم به این میپردازیم که حالا که ضرورت جهانی سازی گفتمان مهدویت به عنوان یک گفتمان دینی وقتی مطرح شد، این گفتمان چه ویژگیهایی دارد که ما این را در جهان به عنوان یک تئوری عملی مطرح کنیم.
خب چن ویژگی مهم را میتوانیم در بحث گفتمان مهدویت به صورت تیتروار اشاره کنیم. یک بحث اینکه بحث نگرش توحیدی و خدامحوری گفتمان است، یعنی الان نگرشهای حاکم در دنیا دو نگرش بیشتر نیست، یکی نگرش الحادی است که نسبت به انسان و جهان و نظامات حاکم بر جهان، نگرش الحادی دارند که نه معتقد به غیب هستند و نه چیزی را ماورای تجربه و علم مؤثر میدانند. یک نگرش، نگرش توحیدی و الهی است. اولین پیش نیاز و اولین پیش فرض برای یک نظریه جهانی که مدعی صلاح و فلاح بشریت است این است که نگاهش به جهان و انسان چیست، یعنی جهان بینی اش چه جهان بینی است، اگر این نگاه از اول در دسته نخست باشد دیگر از همان ریشه متفاوت خواهد بود، نگاه مهدویت چنین ویژگی دارد.
دومین ویژگی این است که گفتمان مهدویت معطوف به فطرت انسانها است. شما ببینید هیچ اندیشه ای در دنیا نمیتواند ماندگار باشد و یا قابل پیاده شدن باشد اما در تضاد با اقتضائات فطرت انسان، در تضاد با خواستههای درونی و میلهای باطنی انسانها باشد، همان قضیه ای که در مارکسیسم شاهدش هستید، یک چنین مکتبی هرچقدر که تلاش کند ممکن است 70 سال مقاومت کند در نهایت به بن بست خواهد رسید. گفتمانی که مدعی اداره جهان است، حتما آموزه هایش منطبق و همسو با خواستههای فطرت انسانها و فطرت کمال طلب انسانها باشد. اینها هم ناشی از همان جنبههای فطری بودن آموزههای دین است، البته عرض کردم که بسیاری از ویژگیهای مهدویت را باید حتما برگردانیم به ویژگیهای آموزههای دینی در بخش اداره جهان. یا نسبت به خود انسان، حیات انسان چطور است، گستره حیات انسان چطور است. یک بار نگاه ما نسبت به انسان یک نگاه مقطعی است، یک بار این است که انسان را با ابدیت پیوند دهیم. نگاه مهدویت در باب جهان بینی نسبت به انسان نگاه این است که پیوند انسان با ابدیت است و حیات انسان غایتمند و هدفمند است. گفتمان ما یک گفتمانی است همسو و همانند با اصول و سنتهای حاکم بر جامعه و تاریخ. ما یکسری قوانینی داریم که از آن به سنتها و قواعد کلی حاکم بر جهان تعبیر میکنیم، بالاخره خداوند متعال که این نظام را آفریده، این نظام قانونمند است و یکسری قواعدی بر این نظام حاکم است که اگر بر خلاف مسیر نظامات حاکم بر جهان کسی مشی کند قطعا با بن بست مواجه خواهد شد. این همان شنا برخلاف مسیر آب میشود.
سه نظام مهم در آیات قرآن هم مطرح شده است، یکی همان بحث نگاه جهان بینی بود که بحث ربوبیت الهی است که این اساس مهدویت است که من به توضیح آن اشاره نمیکنم.
و اصل دوم و قاعده دوم تأثیر اراده انسان بر چگونگی حرکت تاریخ است. شما ببینید اصلا مهدویت یک پایان حرکت تاریخ است، شما مهدویت را حتما باید در بستر تحول تاریخ تحلیل کنید. مهدویت یعنی آن نقطه تکامل یافته و اوج تکامل حرکت تاریخ. در این فرایند ما یک اصلی به نام تأثیرگذاری اراده انسان در چگونگی حرکت تاریخ داریم. در همین آیاتی که مطرح شده است «إِنَّ اللَّهَ لَا یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یغَیرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ»، این اصل را تشکیل میدهد که حرکت تاریخ و چگونگی حرکت تاریخ، به نوع تعامل انسان، به نوع نگرش انسان و به نوع رفتار انسان مرتبط است که در این آیات مطرح شده است و پیروزی حق بر باطل جزء سنتهای الهی است. این هم از نظامات حاکم است. هرچه باطل تلاش کند، ممکن است یک مدتی تلاش کند ولی بالاخره محکوم به شکست است، این هم جزء سنتهای قطعی الهی است «و زهق الباطل».
چهارمین ویژگی آن گفتمانی است که گفته معطوف به عدالت است. عدالت را هم توضیح دادیم و دیگر در اینجا خیلی فرصت نیست توضیح دهم. عدالت مهمترین شاخص در بحث گفتمان مهدویت است که جلوههای عدالت ورزی نظام مهدوی را اشاره کردیم به عنوان یک نظریه ای که ارائه دهیم بگوییم این نظریه چنین جلوهها و راهبردهایی برای تحقق و تامین این هدف بشری دارد.
ظاهرا فرصت من خیلی نماند، بحث طولانی است و بخشهای دیگر خیلی مانده است.
و گفتمانی است که معطوف به عقلانیت است، الان شما هیچ گفتمان و هیچ نظریه مدعی صلاح و فلاح جهان را نمیتوانید پیدا کنید که بر خرد جامعه پذیرش اجتماعی نداشته باشد. پس یک شاخص مهم برای جهانی بودن یک ایده و برای اینکه پشتوانه عملی برای تحقق عینی آن ایده باشد عقلانیت و هماهنگی آن با عقل پذیری جامعه است که از این لحاظ گفتمان مهدویت در اوج هماهنگی با عقلانیت اجتماعی است و اصلا ماموریت خود حضرت شکوفایی عقلها است، عقلها را کامل میکند «کَمُلت احلامهم» این ناظر به همان کمال عقلانی است.
بحث امنیت جهانی است. الان یکی از مشکلات بشر بحث صلح جهانی است. شورای امنیت، وتو، این همه داد و بیداد و این طرف و آن طرف رفتنها همه به دلیل ناامنی است. این معضل بشر را چه کسی میتواند جواب دهد؟ تنها نسخه پایان بخش به این معضل بشری گفتمان مهدویت است که راه حل برای آن دارد که گفتمانی است که امنیت را هم به صورت فراگیر و هم به صورت همه جانبه محقق خواهند کرد. به گونه ای که در روایت داریم که یک دختر خانمی زیورآلاتش را میپوشد و از عراق به آن طرف دنیا میرود و کسی به اصطلاح به او نگاه چپ هم نخواهد کرد، در یک چنین فضای امنی است. این فضا اصلا یک فضای رویایی است، اصلا در شرایط امروزی تحقق یک چنین امنیتی به این شکل ممکن است خیالی باشد.
گفتمانی است معطوف به تمدن و پیشرفت بشر، بحث تمدن سازی را وقتی مطرح کنیم، اوج این تمدن سازی را میتوانید در گفتمان مهدویت و از ماموریتهای اصلی نظریه مهدویت اشاره کنید. خب ما در اینجا به گونههای تمدن اشاره کردیم. بحث اینکه تمدن جهانی مهدوی تبلور کامل تمدن اسلامی است.
چند شاخصه مهم در تمدن سازی مهدوی هست. الان هم جزء گفتمانهای مبتلابه بشر است، بحث تمدن سازی. تمدن مهدوی یک تمدن چند ساحتی است، یعنی تمدن تک بُعدی نیست، تمدنی است که همه ساحتهای حیات انسان را مدنظر قرار میدهد، تمدنی معطوف به آینده است. تمدنهای گذشته برای مطالعه خوب است، اما تمدنی میتواند چشم بشر را پر کند که معطوف به آینده باشد. تمدنی که پاسخگو باشد، عملا نیازهای بشر را شناسایی کند و به او پاسخ دهد. تمدنی که مبتنی بر دانش باشد، تمدنی که ایدئال و آرمانی باشد. خیلی از چیزها ممکن است مطلوب باشد، الان تمدنهایی که آقای فوکویاما و دیگران مثل هانتینگتون و اینها مطرح کردند یا در موج سوم مطرح شد، تمدنی رؤیایی را همین تمدن غرب مطرح کرد، حالا از آنها اگر بخواهیم که نمادتان کجا است، ممکن است نیویورک را نشان دهند، ولی ممکن است یک تمدن ایدئال و آرمانی از هر جهت بخواهیم، این یک طرح میخواهد. شما به بشر بگویید ایها البشر، آن چیزی که ایدئال و آرمان شما چیست و چه خصوصیاتی دارد؟ بنیانگذاری یک چنین تمدنی در نظریه مهدویت قابل تحقق است.
من بخش سوم را هم به صورت کوتاه اشاره کنم. بحث جهانی سازی گفتمان مهدویت که چه زمینهها و چه بایستههایی دارد، که در واقع یک بحث کاربردی است. یعنی ما اولا یک زمینه شناسی کنیم و بعد یکسری بایستهها را باید استخراج کنیم و در مرحله سوم آثار و پیامدهای این جهانی سازی را ببینیم.
ما در بحث زمینه سازی چند بحث را مطرح کردیم، اول اینکه خود نظریه یک نظریه ای است که قابلیت تئوریک را دارد. دوم اینکه شرایط امروزی و پدیده جهانی شدن، خودش میتواند یک قابلیت و ظرفیت و پتانسیل بسیار فوق العاده ای برای جهانی سازی این ایده به دست ما بدهد. شما ببینید الان در بحث جهانی شدن دیدگاههای مختلفی وجود دارد، شاید دو دیدگاه شاخص که مطرح است، یکی اینکه نگاهش در بحث جهانی یک نگاه پول جویی و منفعت طلبی است، یکی نگاه پروسه است. یعنی ما باید اینطور نگاه کنیم که اصلا جهانی شدن یک فرایند طبیعی است. شما چه بخواهید چه نخواهید این فرایند در اثر کثرت علوم بشر و آگاهیها و توسعه فناوری و پیشرفت بخواهید و نخواهید در جامعه بشری تحلیل خواهد شد. یک نگاه هم بدبینانه است و میگوید که جهانی شدن یک پروژه آمریکایی و غربی است. ولی نگاه دقیق تر در بحث جهانی شدن همان نگاه اول است، یعنی نگاه فرایندی. البته نباید این را دور از نظر داشت که در نگاه فرایندی باز هم مداخله بشر... چون قبلا یک بحثی را مطرح کردیم که نقش جامعه بشری در سمت و سوی حرکت تاریخ، فرصت نشد آن را توضیح دهم، یک بحث قشنگی در اینجا مطرح است که جامعه بشری در چگونگی حرکت تاریخ چقدر نقش دارد. شما ببینید در ایران یک خطا یا فلان کشور میتواند سرنوشت کشور را برای 50 سال تغییر دهد. بنابراین جامعه بشری و نوع تفکر جامعه بشری و نوع تعامل جامعه بشری با یک چنین اندیشه ای در چگونگی حرکت تاریخ تاثیر دارد، لذا ایده جهانی شدن هم همینطور است، شما اگر حتی جهانی شدن را یک فرایند طبیعی بدانید که در واقع محصول قهری پیشرفت تکنولوژی و علوم و ارتباطات و گسترش فناوری است که جهان را یکپارچه کرده و در مشت انسانها قرار داده، در اینجا هم ارادههای انسانی در نحوه حرکت این جهانی شدن دخالت دارد. در نحوه تسخیر این امکان دخالت دارد، اما این دخالت در حد تاثیرگذاری هر بخشی است، یعنی شما ببینید جریانهای سکولار و ضد دین ممکن است از این امکان فراهم آمده در شرایط جهانی شدن برای گسترش آن ارزشهای سکولارش استفاده کند ولی در عوض این امکان برای پایگاه دین هم فراهم کرده است، شما قبلا این امکان را نداشتید، شما قبلا پیام دین را نمیتوانستید در آنِ واحد در همه ی جهان منتشر کنید، الان برای پایگاه دینی و جهانی متدین هم این امکان است که ارزشهای دینی، ارزشهای اخلاقی و ارزشهای مطرح را تحت عنوان گفتمان مهدویت میتوانید برای افکار عمومی جهان عرضه کنید که در میان این همه گفتمانهای مختلفی که هست و این همه انتظارات ما یک هدیه خوبی هم داریم. بنابراین خود جهانی شدن یک ظرفیت فوق العاده ای برای جهانی سازی اندیشه مهدویت و گفتمان مهدویت فراهم کرده است.
بحث نقش فناوری ارتباطات در جهانی سازی، خیلی نقش دارد. استفاده از فناوری ارتباطات یکی از ابزارهای مهمی است که همانطور که در گسترش فرهنگهای ضد دین میتواند کاربرد داشته باشد در این طرف هم آن تاثیرگذاری و آن کاربرد را دارد. الان شما ببینید همین انقلابهای نرم و تغییر و تحولهایی که در دنیا ایجاد میشود اصلا تغییر ذائقه جامعه، با همین ابزارها است. اصلا غلبه فرهنگ غرب، غلبه جریانهای سکولار و ضد دین برای تغییر ذائقه مردم همین ابزار تکنولوژی و ارتباطات است. این میتواند در خدمت ارزشهای دینی و گفتمان مهدویت هم قرار بگیرد.
بحث بایستههای جهانی شدن مهدویت است که این بایستهها در دو حوزه درون دینی، یعنی مهدویت اسلامی و برون دینی یعنی بحث منجی گرایی مطرح است که من از آن عبور میکند.
ما در حوزه درون دینی چند محور را در اینجا مطرح کردیم که بحث ارتقاء معرفت است که در اینجا روایات مفصلی ذکر شده است. بحث نهادینه سازی فرهنگ انتظار و سلوک منتظرانه در عصر انتظار است که این فرهنگ، یعنی این اعتقاد باید... همه ما با ظهور حضرت معتقدیم اما این فرهنگ در عملکرد ما به صورت یک روند حاکم نیست، اگر این نهادینه شود و به صورت یک روال عادی درآید این جزء بایستهها در حوزه درون دینی و درون شیعی میتوان مطرح کرد.
در حوزه برون شیعی در جهان اسلام هم نکات مفصلی در اینجا مطرح شده است. من ظاهرا وقتم تمام است.
آخرین بحثی که مطرح شده است، من به این هم یک اشاره کوتاهی داشته باشم.
برای اینکه اندیشه طرح جهانی مهدویت را در شرایط امروزی در دنیا عملیاتی کنیم، بحث شخصیت شناسی و شخص منجی شناسی الان در دنیا مطرح نیست. یکی از مهمترین بایستههای برون دینی حداقل این است که اندیشه شیعی و متفکران شیعی از پایگاه مهدویت این ایده را در دنیا و در مجامع دینی و در مجامع بین المللی مطرح کنند. الان در هر آکادمی و هر دانشگاه که بحثها و نظریات مختلف مطرح است هیچ جایی مطرح نمیشود که این شخصی که این ایده را دارد، چه ویژگی را دارد، در اندیشه دینی بحث خود منجی، شخصیت شناسی امام، معصوم و نیاز بشر به خود منجی معصوم مغفول مانده است و آن خواسته ای که همه مشکلات بشر در همین قضیه است. بنابراین ما معتقدیم که در جهانی سازی گفتمان مهدویت شرایط امروزی به برکت جهانی شدن، به برکت پیشرفت علوم، به برکت رشد و آگاهی تدریجا به سمت گفتمان مهدویت نزدیک میشود منتهی این تاثیرگذاری را بایستی در جهان اسلام و شیعه مخصوصا به عنوان مرکز نشر این ایده داشته باشیم که این را در دنیا معرفی کنیم و تا زمانی که این در دنیا معرفی نشود و افکار جهانی به این سمت معطوف نگردد اهمیت این قضیه تاثیراتش را نخواهد گذاشت. من از طولانی شدن این بحث عذرخواهی میکنم.
والسلام علیکم و رحمه الله
پرسش و پاسخ:
1- یکی از حضار:
با تشکر از صحبتهای شما، استفاده کردیم. سئوالی که به ذهنم رسید که خوب است که از محضر شما استفاده کنم. در بحث گفتمان، به نظر من گفتمان آنطور که شما نگاه کردید یک نگاه لغوی داشتید در حالی که گفتمان خودش یک بحث بسیار پرپیچ و خم پست مدرنیسم است که ما چه نگاهی به این قضیه داشته باشیم و چرا ما به جای گفتمان مثلا از گفتگو استفاده نکردیم یا چرا مثلا از نظریه استفاده نکردیم، خوب بود شما یک مبحثی را تحت این عنوان مطرح میکردید که خب معادلهایی هم وجود دارد و ما به این دلایل از واژه گفتمان استفاده کردیم. این بحث لغوی نیست، یک مبحث علمی است که مطرح کرده است. مسئله بعدی که به نظرم رسید این است که طرح مهدویت با این ریزه کاریهایی که دارد و با برنامههایی که نام بردید، اجرایش یکی دو حالت بیشتر نمیتواند داشته باشد یا باید انسانی باشد و یا با دخالتهای متافیزیکی و الهی صورت بگیرد. اگر شما این پروژه را انسانی بدانید که با توجه به شرایط انسانی و با پتانسیلهایی که در انسانها وجود دارد این را میخواهید عملیاتی کنید، به نظر میرسد که نمیگویم که محال است ولی طوری است که حداقل احتمال پیاده سازی یک چنین طرحی پایین است و نمیتوان در سطح کلان انجام داد، نمیگویم که محال ممکن است ولی میگویم که از لحاظ وقوعی خیلی بعید است. و اگر دخالت متافیزیکی را در اینجا مطرح کنید که خدا خودش دخالت کند یا مثلا تصرف در طبیعت انسانها صورت بگیرد، در این صورت مدعی به جبر میشود و در این صورت اختیار در کجا است. لذا با توجه به این دو سئوال پاسخ دهید ممنون میشوم.
2- یکی از حضار:
بحثی که مطرح فرمودید بحث مهمی است. یکی دو نکته من به ذهنم رسید. یکی اینکه بحث خاستگاه مهدویت است که به نظر میرسد این خاستگاه قبل تر از قرآن هم مطرح شده است. «وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ»، این نشان میدهد که قرآن پرده برداری میکند که در ادیان قبل هم بوده است. یا حضرت بحث فطرت را مطرح کرده که این فطرت هم به نظر میرسد که یک خاستگاه مهم است، این هم میتواند خاستگاه مهدویت باشد.
در بحث آیه بعد، به نظر من باید در آنجا پژوهشی کار کنیم، آیه بعد، آیه مهمی است ولی باید بتوانیم آن را اثبات کنیم که چقدر به مهدویت میتوانیم آن را اثبات کنیم، منکم در آنجا چیست، بحث جهانی سازی و اینها باید دقیقا مطرح شود، بعد استخلاف مال چه کسانی است، آنجا یک بحث جدی است که به نظر من کار دارد.
در بحث زمینهها هم به نظر من یکی دو مبحث میتواند اضافه شود، بحث گرایشات است. گرایشات انسانها به رهبریت که اینجا زمینههای مهم بحث مهدویت است. شما به مدارس بروید و ببینید که دانش آموزان چقدر به مباحث مهدویت علاقه دارند، یک مبحث را که باز میکنید همه دوست دارند و جلسات بعدی را هم تقاضا میکنند، این گرایش مردم به بحث مهدویت است، در فضای جهانی هم همین است. یکی بحث نیاز است که این هم یکی از زمینهها است که حتما باید این را ببینیم، آن بحث ظرفیت را هم حضرتعالی آوردید که آن هم مبحث مهمی است. آخرین مورد که بحث نقش فناوری را آوردید، نباید در اینجا نام ببرید، باید بگویید که بهره گیری از ابزارهای نوین برای جهانی سازی مهدویت.
3- یکی از حضار
اگر مردم نخواهند ظهور محقق نخواهد شد؟ یعنی وعده الهی تحقق پیدا نخواهد کرد؟
پاسخ های حجت الاسلام صمدی:
من تشکر میکنم، من ابتدا به سئوال جناب دکتر افضلی پاسخ میدهم و سپس خدمت آقای امینی هستیم.
نکته ای که جناب آقای افضلی فرمودید، بحث نظریه را من در اصل پژوهش آوردم و اصطلاح شناسیهای انگلیسی و کاربردهای لاتین را هم آوردم ولی ما در واقع بحث گفتمان را اگر انتخاب کردیم به لحاظ همین قضیه بوده است که ما میخواهیم این نظریه را برای اینکه نگاه ما نگاه ارتباطی و تعاملی با مخاطب باشد به این لحاظ تناسب بیشتر با نظریه مهدویت یا ایده مهدویت به لحاظ اینکه... چون پیام دارد با مخاطب و با مخاطب گفتگو دارد، این عنوان را به این لحاظ انتخاب کردم، البته توضیحش هم هست گرچه فرصت نشد که این را بگویم والا فرمایش شما کاملا درست است. بنابراین خود انتخاب گفتمان به لحاظ این قضیه بوده است که پیام این نظریه برای مخاطب به صورت گفتمانی و تعاملی است. یک نظریه ای نیست که به مخاطب کاری نداشته باشد و حرف خودش را بزند، برای بشریت معاصر حرف میزند و یک نظریه زنده است و لذا گفتمان میشود. این یک نکته بود. نکته دوم اینکه این یک واژه جاافتاده و یک واژه کاربردی است لذا به این تناسب انتخاب کردیم و الا فرمایش شما درست بود.
نکته دوم، بحث خوبی را شما اشاره کردید، بحث دخالت بشر، من به صورت گذرا اشاره کردم که ببینید، اینکه نحوه انتخاب بشریت در این قضیه... یکی از پیش فرضها این بود که بشریت اصل است، یعنی نقش تاثیرگذاری اراده بشر بر سمت و سوی حرکت جهانی، پس حالا این مسئله مهدویت اینطور نیست که بخواهید و نخواهید خداوند قهرا ظهور را محقق خواهد کرد، یعنی ما با این عقیده که مسئله مهدویت یعنی تحققش، تحقق مهدویت و تحقق حکومت عدل جهانی جدا از خواست مردم به صورت متافیزیک نیست، حتما با خواست مردم ارتباط دارد، نمیشود که خداوند یک لقمه آماده را به زور به دهان مردم بگذارد که حتما حکومت عدل را بخواهید، نه خداوند آنقدر حوصله دارد که تا مردم آمادگی پذیرش این ایده را نداشته باشند و به این سمت حرکت نکنند این را محقق نخواهد کرد، به همین خاطر ما نمیتوانیم بگوییم که ظهور حضرت چند سال بعد است، ممکن است 100 سال بعد باشد، ممکن است خیلی طولانی باشد، ما واقعا نمیدانیم. اگر حضرت بدون آمادگی اجتماع بیاید همان سرنوشت ائمه پیشین را خواهند داشت و تحلیل این ؟؟؟ 1:14:05) قطعا نخواهد بود، یعنی این یک اصل است که تحلیل قدرت قاهره برای اراده جمعی بر خلاف تکامل جامعه است.
اما این پرسش که اگر مردم نخواهند وعده الهی تحقق پیدا نخواهد کرد؟ در این باره به نظر من یک غفلتی در این قضیه هست. شما ببینید، ما یک بحثی داریم که حتما در «وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ»، در تورات و در همه این بحثها آمده است، نکته ای که آن آقا هم اشاره کردند، البته پاسخ ایشان را عرض کنم، اینکه ما نگفتیم که خاستگاهش قرآنی است، یعنی به این شکل که نظریه عملیاتی که صدر و ذیلش مشخص باشد، آیین نامه داشته باشد، رهبر داشته باشد، بانی آن در قرآن است و در قبل نبوده است.
و نکته ای که جناب آقای امینی فرمودید، من عرض کردم که تحقق وعده الهی قطعی است «إِنَّ اللَّهَ لَا یخْلِفُ الْمِیعَادَ»، «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا»، اما بحث این است که این نکته ای که آقای افضلی اشاره فرمود این است که قدرت متافیزیک آیا این را محقق خواهد کرد یا نه بشریت نقش دارد. من میخواهم این را بگویم که اراده و خواست جمعی یعنی آمادگی جامعه و جامعه پذیری این ایده و این پروژه یا این فرایند، این جزء سنتهای الهی است و مخالفتی با آن هم ندارد به خاطر اینکه خداوند تکامل بشر را بر پایه انتخاب و اراده خودش قرار داده است و نمیتواند به صورت قهری از بشر اراده را سلب کند. از جمله مسئله حکومت عدل جهانی است، منتهی یک نکته ای است که اگر مردم نخواهند آیا این محقق خواهد شد؟ من میگویم که این سئوال منتفی است. چرا؟ به خاطر اینکه پیشرفت جریان تاریخ به سمت آینده بالاخره مردم جهان را به این نتیجه خواهد رساند که حتما در این رفراندوم به حضرت رأی بدهند. یعنی مردم با آگاهی و تجربه... در روایت هم داریم که اینقدر حکومتهای مختلف را تجربه خواهند کرد که از همه بیزار شوند که مارکسیسم اینطور شد، فلانی اینطور شد، هیچکسی نمیتواند جواب ما را بدهد، این ایده کیست که چنین حرفی میزند، به این رأی بدهم. یعنی اینطور نیست که اینها حکومت را نخواهند، مردمی که این همه گرفتاریها را میبینند و با فشارهایی که میآید بالاخره به یک چنین ایده نورانی و امیدبخش اقبال نشان خواهند داد، لذا آن سئوال منتفی نیست که مردم تا ابد نخواهند، نه، مشی جهان مردم را به این نتیجه خواهد رساند.
بنابراین ما از یک منظر خاصی به این چشم انداز نگاه کردیم و آن منظر جهانی سازی یک ایده و یک اندیشه است که آن اندیشه جهانی است. حالا این اندیشه ابتدا بایستی تبیین شود سپس مهمترین ویژگی هایش باید مطرح شود که این چه ویژگیهایی دارد که باید جهانی شود، اصلا چه زمینههایی برای طرح این ایده هست، اصلا میتوان این ایده را جهانی کرد، زمینه ای دارد یا خیر، زمینه هایش را مطرح کردیم و مرحله بعد این است که شناسایی بایسته ها، چه بایستههایی لازم است و چه باید کرد در راستای این تحقق و در نتیجه اینکه آثار و پیامدهای این جهانی سازی برای جامعه بشری چیست؟ یک منظر جدیدی هست که با توجه به تفحصی که من در مقالاتی که در حوزه مهدویت داشتم از این منظر این بحث جایش خالی است، یعنی شما ببینید، شاید تحقیق داشته باشید که ما از این منظر بیاییم به یک ایده جهانی به لحاظ جهانی سازی اش و زمینه شناسی و بایسته شناسی و پیامدشناسی کنیم، ادعای قاطع ما این است که این نگاه، نگاه نویی است. لذا بله در تبیین محتوا قطعا ما متکی به همان آموزههای مشترک هستیم. ما اگر بخواهیم این ایده را تبیین کنیم حتما باید به همان اصول اصلی و آیات قرآنی استناد کنیم و به اصول پیش فرض استناد کنیم، منتهی آن مباحث کاربردی این است.
وب (وب سایت معارف مهدویت/ صمدی ارزگانی - http://samadi313.blog.ir)