براساس آیات و روایات، موضوع غیبت یکى از سنتهاى دیرینة خداوندی در طول تاریخ بوده است که گاه گاهی در مقاطعی از تاریخ زندگی برخی انبیأ و اولیأ الهی دیده می شود. قرآن کریم نیز درآیات متعددی به این سنّت الهى در میان پیامبران گذشته اشاره نموده است[1] در روایات نیز از وقوع جریان غیبت در زندگی انبیای الهى، خبرداده شده است ازجمله از پیامبرانى همچون ادریس، نوح، صالح، ابراهیم، یوسف، موسى، شعیب، الیاس، سلیمان، دانیال و عیسىعلیهمالسلام نام برده شده است[2] و هر یک از آن سفیران الهى به تناسب شرایط و مصلحت، مدتى را در غیبت بسر برده اند که به برخی شواهد تاریخی غیبت در میان انبیا(ع) اشاره می شود:
غیبت پیامبران پیشین:
1. حضرت یونس(ع) بعد از اینکه امتش را تبلیغ کرد و آنها هدایت نشد و حضرت یونس آنها را نفرین کرد در حالی که اول این بود سیعه ای صدر بکار ببرد و تحمل کند و خداوند به جهت این ترک اول او را کیفر کرد و او را در شکم ماهی گرفتار کرد و مدت زیاد از میان قومش غائب بود.
2. حضرت صالح(ع) که مدت طولانی از میان مردم غائب بود و بعد از آمدن در میان مردم چون شکل و قیافه حضرت صالح تغییر کرده لذا مردم به سه دسته تقسیم شدند؛ یک عده منکر رسالت و نبوت حضرت شدند و یک عده شک کردند و یک عده هم پذیرفتند.
3. حضرت ادریس(ع) نیز مدتی غائب بود.
4. حضرت ابراهیم(ع) که تولد حضرت ابراهیم هم شبیه تولد حضرت مهدی بود و هم چون زمان کودکی که بعد از مدت ظهور می کند و رسالتش را انجام می دهد اینها نمونه هایی از سابقه ی تاریخی غیبت است.
با توجه به سابقة تاریخی جریان غیبت، در روایات ازموضوع غیبت حضرت مهدىعلیهالسلام نیز به عنوان یکى از سنتهاى جاری در مورد پیامبران الهی یاد شده است و یکى از دلایل غیبت آن حضرت، اجرا شدن سنّت انبیاءپیشین در زندگى حضرت مهدىعلیهالسلام ذکر گردیده است.
در حدیثی امام صادقعلیهالسلام می فرماید: به راستى که براى قائم ما، غیبتى است که مدت آن طولانى خواهد بود. راوى گوید: دلیل این غیبت چیست اى فرزند رسولخداصلى الله وعلیه وآله؟ حضرت مىفرماید: خداوند مىخواهد سنتهاى انبیاء در غیبتهایشان درباره آن حضرت روى دهد.[3]
بنا براین غیبت امام مهدىعلیهالسلام برای شیعیان آن حضرت یک امری نامأنوس و پدیدة عجیب و غیر منتظره ای نبوده است بلکه این موضوع سالها پیش از ولادت آن بزرگوار، واز سوی پیامبر اکرمصلى الله وعلیه وآله و امامان معصوم (ع) تا امام عسکرىعلیهالسلام مطرح گردیده است وحتی از بسیاری از خصوصیات آن و آنچه در زمان غیبت اتّفاق خواهد افتاد، و نیز وظایفى که مردم مؤمن در آن زمان به عهده دارند، خبر دادهشده است.[4] پیامبراکرم(ص) می فرماید: مهدى از فرزندان من است... براى او غیبتى خواهندبود تا آنگاه که مردمان از دین خود گمراه شوند پس در آن زمان مىآید مانند ستارهاى روشن و تابان، پس زمین را از عدل و داد پر مىکند همانگونه که از ظلم و ستم آکنده باشد.[5]
زمینه های پیدایش غیبت
چنانچه اشاره گردید، یکی از نکات قابل تأمل در بحث غیبت، توجه به زمینه های پیدایش غیبت امام عصر(ع) است. دراین مورد تلاش های پیگیری از زمان پیامبراکرم(ص) تا امام عسکری برای پذیرش غیبت صورت گرفت و شیعه را در واقع آماده کرد برای پذیرش غیبت. از این نظر، نقش پیامبر و ائمه(ع) در هموار کردن مسیر برای پذیرش موضوع غیبت، بسیار مهم و کلیدی بوده است بگونه ای که اگر این زمینه سازی ها نبود و یکباره این اتفاق می افتاد، پذیرش آن برای مردم خیلی دشوار بود. شواهد تاریخی نیز نشان میدهد که مسئله تا چه حد نگران کننده و حساس بوده است
لذا از همان زمان آغاز غیبت کبری، جامعة شیعه درمورد غیبت، با حیرت و شبهات جدی مواجه گردید تا اینکه بزرگانی مثل مرحوم نعمانی، صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی و دیگر بزرگان شیعه هرکدام کتاب هایی ارزشمندی در این رابطه برای رفع حیرت و پاسخ گوئی به سؤالات مردم تدوین نموده تا مردم روشن کردد.
با این حال شبهات و تردید ها در بین مردم وجود داشت از جمله شبهه در اصل تولد حضرت که تولد حضرت را زیر سؤال برده بود که در حال حاضر یکی از اختلافات جدی میان شیعه و سنی همین مسئله تولد حضرت مهدی است که روایات هم متاسفانه کم داریم آن هم روایات که از امام عسکری به ما رسیده باشد و کامل ترین نقل از جریان تولد ، همان نقل حکیمه خاتون عمه ی امام حسن عسکری است که ایشان حکیمه خاتون را دعوت می کند که امشب مهمان ما باش زیرا که آخرین حجت الهی پا به عرصه ی وجود می گذارد که جریان مفصل دارد و دیگر کسانی که این جریان را نقل کرده غلامان امام حسن عسکری است که شاهد اصل جریان تولد نبوده و فقط پسر دار بودن حضرت عسکری را نقل کرده اند.
هم چنین یک عده از شیعیان حضرت که از قم به سرپرستی احمد بن اسحاق خدمت حضرت رسیده بوده که چهل نفر بوده و وجوهات و سؤالات به محضر حضرت آورده بوده که از امام سؤال می کند که نائب شما از وجود مبارک شما کیست؟ حضرت عسکری فرزندش را به شیعیان نشان داد و آنها گفتند ما جمال دل آرا حضرت را دیدیم؛ حتی آنها سؤال می کنند که قرائن و شواهد آن چیست؟ که خود حضرت حجت جواب میدهد و آن آیه ی قرآن را می خواند «ونرید ان منّ علی الذین» ونیز می فرماید که من آخرین حجت الهی هستم و زمین را پر از عدل و داد می کنم و بعد فرمود ای احمد بن اسحاق بعد از دیدن با چشم دنبال علائم نگرد و ما تولد حضرت را روی این شواهد و قرائن می توانیم اثبات کنیم اما اینکه آثار و علائم حمل برای کسی حتی برای حکیمه خاتون مشخص نبوده و یکباره محقق شده است؛ این شبهه ای است که برای خیلی ها بوجود آمده است.
ولی موضوع چون مهم بود لذا اقتضای حکمت الهی این بود که این امر را مخفی نگهدارد چون جاسوسان عباسیان در جستجوی این مطلب بودند که اگر با خبر می شدند ممکن بود حضرت را در رحم مادر به شهادت برسانند ؛ مثل حضرت موسی که در کاخ فرعون به دنیا آمد و آن آثار حمل در مادر حضرت موسی دیده نمی شد با توجه به دوران خفقان فرعون و اینکه ستاره شناسان از وجود حضرت موسی خبر داده بودند لذا اقضای حکمت الهی این بود که این تولد مخفی بماند.
از این نظر، جریان ولادت و دوران حمل آخرین حجت الهی حضرت مهدی(عج)، نیز شباهت زیادی با حضرت موسی(ع) دارد.
حضرت مهدی همراه با پدرش پنج سال زندگی کرد که در این مدت نیزعلنی نبود و از نظرعامه مردم مخفی بود و جز اصحاب خاص، به سایر افراد فرزندش را نشان نمی داد. تا اینکه بارحلت امام عسکری(ع) غیبت صغری شروع شد.
این سؤال و شبهه وجود دارد که از نظر تاریخی، قرائن و شواهد چندانی براثبات ولادت حضرت مهدی وجود ندارد و یا اگر هم هست بسیار اندک و غیر قابل اعتماد است؟
اجمالا پاسخ نقدی این پرسش این است که، اساسا ما وقتی شرایط و جوحاکم برزمان ولادت حضرت مهدی(ع)را به درستی مطالعه وبازکاوی نمائیم، معلوم می شود که طبیعت مسئله چنین اقتضا می کند که شواهد و قرائن فراوانی برای این قضیه در دست نباشد. وبلکه باید گفت وقتی ما موضوع ولادت حضرت را با آن شرائط خفقان زمانی حاکم برعصر امام عسکری(ع) نگاه بکنیم تازه باید تعجب کنیم که چگونه این مقدار از شواهد و ادله به ما رسیده است! و این را باید نتیجة تدابیر ویژه و از شاهکار های امام عسکری(ع) دانست که آن حضرت این دو رسالت خطیر و سنگین، یکی: حفظ وجود آخرین امام و حجت الهی ازخطر مرگ. و دوم: معرفی وی به مردم را، چگونه توانسته است با این روش حکیمانه به انجام رساند.
اگر چنانچه حضرت فرزندش را به عنوان آخرین امام به همه مردم معرفی کند این کار بسیار دشوار است و احتمال درز این خبر به دستگاه خلافت وجود دارد و این با آن هدف اول یعنی حفظ آخرین حجت خدا سازگار نیست چون با آن وضعیت پلیسی شدیدی دستگاه خلافت که حتی خواص اصحاب امام عسکری، نامه ها و سؤال های شان را در داخل چوب عصا، به حضرت می رسانیدند، معلوم است که کنترل و مراقبت از بیت امام عسکری بسیار شدید بوده است. در این شرائط اگر دستگاه خلافت از وجود امام عصر (عج) با خبر می شد و حضرت را به قتل می رسانید.
در چنین وضعیتی،سیاست و شیوه ای امام عسکری بگونه بود که هم وجود فرزندش را حفظ کرد و هم بگونه ای رفتار کرد که شیعیان بعد از شهادت ایشان دچار گمراهی مطلق نگردد.
لذا امام عسکری در موارد خاص و بصورت مقطعی امام را معرفی کرد و فرمود اگر بخواهید دین و دنیای شما تباه نشود از ایشان اطاعت کنید و امام شما بعد از من این است و بعد از این روز هم نخواهید دید و آن هم به عنایت که من به شما دارم به شما نشان دادم.
بعد از شهادت حضرت عسکری غیبت صغری شروع شد در این زمان دشمنان دسترسی به حضرت نداشتند و از این طریق یعنی غیبت و غیر قابل دست رسی دشمنان به حضرت، وجود ایشان حفظ گردید.
-------------------------------------------------------------
[1] غافر، 58؛ فتح، 23 و اسراء، 77
[2] کمالالدین، ج 1، باب اول تا هفتم، ص 254 تا 300
[3] بحارالانوار، ج 52، ح 3، ص 90
[4] منتخب الاثر، فصل دوّم، بابهاى 26 تا 29، صص 312 تا 340
[5] کمالالدین، ج 1، باب 25، ح 4، ص 536.
منبع: کتاب آخرین منجی/ قنبرعلی صمدی
سلام برمهدی