این گرایش که در میان پیروان ادیان توحیدی نمود بیشتری دارد – به موازات حرکت و تاریخ انسان، در حال رشد و شکوفا شدن میباشد. از این نظر ایدهای فرجام خواهی و آینده نگری را میتوان وجهۀ مشترک همۀ امتها و ملل جهان به شمار آورد و از انبیاء الهی به عنوان مبشران و طراحان اصلی این ایده یاد نمود.
همزمان با پیدایش هسته های اولیه ای تمدنی در عرصه زندگی اجتماعی، تفکر فرجام خواهی و اندیشۀ پیروزی صالحان و صعود به مدینۀ فاضله، ذهن انسان های نیک اندیش و توده های تحت ستم را به خود معطوف نمود و تدریجاً بصورت یک آرمان همگانی تبدیل گردید.
در این خصوص گر چه پیروان هر دین و آئینی بر اساس تعالیم شان، نسبت به این مسأله تفسیر خاص خود را دادند اما نکتۀ مهم و قابل توجه این است که هیچگاه حافظۀ تاریخ امتها و ملتها در این مورد، طرح مشخص و دورنمای روشنی نسبت به آیندۀ تاریخ، از خود نشان نداده است. این جا است که معجزهای تفکر اسلامی و عظمت ابتکارات آن در طرح نظام مند اندیشۀ مهدویت – که ما از آن به «دکترین مهدویت» تعبیر میکنیم- به خوبی نمایان میگردد زیرا اسلام تنها دینی است که برای بارور ساختن این ایدۀ فطری و تاریخی، حساب ویژهای باز نموده و با طرح و برنامۀ روشن، تحقق آرمانهای مورد انتظار بشر را مهمترین رسالت خود اعلام نموده و رسماً آن را در دستور کار برنامههای آیندۀ خود قرار داده است.
در این رابطه قرآن کریم به عنون تنها سند معتبر و حیاتی و تاریخی، برای اولین بار نظریۀ حکومت عدل جهانی را فراروی بشریت قرار داده و وعدۀ تحقق آن را در آیندۀ نزدیک بشارت داده است.
در این طرح نوین که به عنوان تز سیاسی- حکومتی اسلام دررابطه با آینده ترسیم گردیده است، عناصر اصلی حکومت و ارکان نظام واحد جهانی به صورت کاملاً تعریف شده عرضه گردیده است و در آن، هم تصویر روشن و شفافی از شخصیت الهی رهبری نظام و منجی موعود یعنی امام مهدی (عج) ارائه شده است، هم ساختار و اهداف نظام عدل جهانی به خوبی تبیین گردیده است و هم راهکارهای عملی شدن آن برای بشریت ارائه و توصیه شده است.
به همین جهت اندیشهی «نظام واحد عدل جهانی» را می باید یک اندیشه و ابتکار اسلامی و نشأت گرفته از گزارههای وحیانی قرآن کریم دانست. این طرح نوین که در آن دور نمای از فعل و انفعالات آینده، بطور دقیق پیش بینی شده است، به لحاظ اینکه مبتنی بر فطرت انسانی و هماهنگ با سنتهای تکوینی است، از ضمانت و پشتوانۀ محکم علمی نیز برخوردار میباشد.
هم اکنون پرسش اصلی بحث این است که: با توجه به اینکه در میان فرق اسلامی از جهت نظری در مورد موضوع مهدویت و دست کم در خصوصیات و ویژگیهای آن اختلاف نظر و تفاسیر مختلفی وجود دارد، اولاً- طرح این بحث به عنوان دکترین سیاسی اسلام، با چه شاخصه ها و فاکتورهای قابل تعریف است؟ ثانیاً- از نظر تفسیر درون دینی، در میان دیدگاه های موجود، خاستگاه واقعی این بحث بر چه اندیشه و بینشی، استوار میباشد و در میان فرق اسلامی کدام اندیشه و تفکری، موءالفه های واقعی این بحث را آنچنانکه شایسته است، در خود منعکس نموده است؟
به منظوررهیافت به پاسخ این پرسش اساسی، لازم است در این جا ضمن تعریف اجمالی دکترین مهدویت در اندیشه اسلامی، به کالبد شکافی و تبیین خواستگاه اصلی این بحث بپردازیم.
تفاوت گذاری دیدگاه شیعه با اهل سنت ناشی از وجد تفاوتهای عمیق فلسفی – کلامی است که میان نگرش شیعی و اهل سنت، به چشم میخورد. شناخت این تفاوتها و ویژگیهای تفکر شیعی از این جهت ضرورت دارد که بدون توجه به آن، طرح بحث مهدویت به عنوان یک دکترین و تحلیل ابعاد مختلف آن، قابل درک نخواهد بود.
ممیزات تفکر شیعی
برجستگیها و ممیزات تفکر شیعی در هر کدام از این بخشها به خوبی نمایان میباشد.
الف) بعد تاریخی
نخستین تفاوتی که دیدگاه شیعۀ امامیه را از سایر فرق اسلامی – بویژه اهل سنت – در بحث درون دینی مسأله مهدویت، متمایز میسازد، اعتقاد شیعه به مهدی شخصی با خصوصیات شناسنامۀ از نظر تاریخی است. در حالیکه اکثریت اهل سنت به مهدی نوعی غیر موجود که بعداً متولد خواهند شد معتقد میباشند.
از نظر شیعه، مهدی موعود در قرآن و احادیث متواتر نبوی، فردی شناخته شده و معین است که هم اکنون نیز در میان ما حضور بالفعل و غائبانه دارد. نام و نام پدرش «محمد ابن الحسن العسکری» علیهما السلام و نام مادرش «نرگس» و از تبار امام حسین (ع) میباشد. در 15 شعبان سال 255 هجری قمری در شهر سامراء متولد گردیده است.[1] از دوران کودکی تا سال 329 هجری قمری بنا به مصالحی دورۀ غیبت صغری را سپری نموده است و از آن زمان تاکنون در دورۀ غیبت کبری بسر میبرد که بشریت عموماً و جهان تشیع خصوصاً هم اکنون در انتظار به پایان رسیدن این ارتباط نامحسوس و غیر علنی و فرمان ظهور آن حضرت از سوی خداوند بسر میبرند تا جهان پر از ظلم و جور را اصلاح و قسط و عدل را حاکم سازد.
بدیهی است که تفاوت این دیدگاه با دیدگاه نوع علمای اهل سنت که «مهدی» را صرفاً یک نام برای فردی از دودمان پیامبر (ص) که در آیندۀ نامعلوم، از پدر و مادر ناشناخته، در زمان و مکان نامشخص، متولد خواهند شد! همانند تفاوت روز است با شب.
این دیدگاه شیعه، بر اساس مدارک تاریخی و دلایل قطعی بر ولادت امام مهدی (عج) استوار میباشد که هیچگونه تردیدی را برای اثبات موضوع، باقی نمیگذارد.[2]
وجود این دلایل و مدارک متقن تاریخی و روائی مبنی بر معرفی مشخصات نسبی و شخصی امام مهدی (عج) و تاریخ و محل ولادت ایشان، در منابع معتبر شیعه و اهل سنت، موجب گردیده است که عده ای زیادی از چهرههای شاخص علمی اهل سنت نیز با شیعیان هم عقیده شوند و نسبت به این موضوع اذعان و اعتراف نمایند و بلکه کتابهای ارزشمند و مستقلی را نیز در این مورد به نگارش در آورند.[3]
ب) بعد کلامی
دومین ویژگی دیدگاه شیعی در مسأله مهدویت، نگرش عقیدتی – کلامی شیعه در این باب است. این تفاوت بنیادین که از اختلاف دیرین شیعه با اهل سنت در مسأله مهم و زیر بنائی امامت و خلافت ناشی میشود – جوهر اصلی دیدگاه شیعه در موضوع مهدویت را تشکیل میدهد زیرا از نظرگاه شیعه، مسأله «مهدویت» تبلور و نماد کامل مسأله «امامت» به شمار میآید و چون اصل «امامت» به شمار میآید و چون اصل «امامت» در هستۀ مرکزی تفکر شیعی قرار دارد لذا طرح «دکترین مهدویت» بدون در نظر داشت مبانی فکری بحث امامت، نه قابل درک است و نه قابل طرح.
هم چنین با توجه با ریشۀ قرآنی مسأله مهدویت، شیعه همواره با رویکرد قرآنی وتکیه بر آیات، نسبت به این موضوع نگاه میکند بر خلاف دیگر فرق اسلامی که بدلیل عجز از تحلیل قرآنی این بحث، از منظر برخی روایات به این مسأله مینگرند.
این نگرش کلامی – قرآن شیعه نسبت به موضوع امامت و رهبری عموماً و دکترین مهدویت خصوصاً، موجب ژرف نگری تفکر شیعی در تفسیر آموزههای دینی نظیر «مهدویت» گردیده است.
ج) بعد عقلانی
شاخصه و ممیزۀ دیگر در تفکر شیعی، عقل محوری و رویکرد به عقلانیت میباشد. در تفکر عقل مدار شیعی بر خلاف تفکر عقل ستیز الشعری مشرب برخی از فرق اسلامی، عقل به عنوان منبع غانی شناختهای دینی و دریافت الهامات فکری، پذیرفته شده است.
این رویکرد گرچه در تفکر معتزلی نیز با تأثیر پذیری از تفکر شیعی، تا حدی به چشم میخورد اما آفت تفویض گرای مانع از رویکرد صحیح آنان به این مقوله گردیده است و آنان را در قبال دوری از خطر جبر به بن بست تفویض کشانده است. ولی در تفسیر اعتدالی شیعی به عنوان «الامربین الدمرین» ارزش گذاری به عقل و عقلانیت، بدور از خطر افراط و تفریط (جبر و تفویض)، جایگاه واقعی خود را یافته است و این یکی از مهمترین برجستگیهای تفکر شیعی در حوزۀ مباحث نظری به شمار میآید که آثار بی شماری را در عرصههای فقه، اخلاق و رفتارهای فردی و اجتماعی، به همراه دارد.
بدون شک یکی از شاخصهای اندیشۀ مهدویت، تکیه بر بعد عقلانیت جامعه به عنوان یکی از زیرساختهای اصلی در تحقق اهداف حکومت مهدوی است واساساً عصر ظهور، عصر شکوفائی عقلانیت و جامعۀ بعد از ظهور جامعه خردمندان خواهند بود. به همین جهت یکی از فاکتورهای مهم در تحلیل و طرح دکترین مهدویت رویکرد عقلانی بموضوع است که در تفکر شیعی نمود پیدا میکند.
«شیعه» و «مهدویت» هرگز دو تافته ای از هم جدا بافته نیست و سخن از پیوند این دو به معنای پیوند دو امر بیگانه از هم نیست بلکه به معنای جوشش هر کدام در درون ذات دیگری است. به همین دلیل شناخت هر یکی متوقف بر درک و شناخت صحیح از مفهوم دیگری است و تفکیک میان این دو به خاطر رابطۀ عمیق و ریشه دار آن دو، ممکن نمیباشد.
پیوند شیعه با مهدویت به معنای تلقی صحیح و نگاه عمیق و همه جانبه به این اصل اسلامی و به معنای تطابق و همخوانی این دو با هم است. این پیوند و جوشش، از دو بعد عقیدتی و تاریخی، قابل تبیین است:
الف- پیوند ایدئولوژیکی
شیعه همواره موضوع مهدویت را با هویت دینی – مذهبی خود یکی میدانند و نگاهش به این مسأله یک نگاه ایدئولوژیکی و فکری عقیدتی است زیرا در نگاه شیعه اندیشۀ مهدویت به عنوان تکیه گاه و تز اصلی شیعه، مورد توجه میباشد چون نظام نامۀ فکری شیعه بر اساس نظام مهدویت، تدوین و تنظیم گردیده است.
این همان تفاوت اساسی و جوهری است که میان دیدگاه شیعه و اهل سنت در مورد شرایط و شئون رهبری دینی بعد از پیامر اکرم (ص) دیده میشود و چون شیعه تضمین الهی یعنی ویژگی «عصمت» را شرط حداقل نصاب جانشینی پیامبر (ص) میدانند، در موضوع مهدویت نیز این فاکتورها را شرط ورود به این بحث میدانند.
اصالت مبانی فکری و نگرش کلامی شیعی به مقولۀ امام شناسی و مسأله خلافت، عامل اصلی اتکاء شیعه به مسألۀ مهدویت میباشد چون موضوع مهدویت با کیان تشیع گره خورده است و لذا هیچ فرقهای در حوزۀ داخلی اسلام به اندازۀ شیعۀ امامیه نسبت به این موضوع تا این حد اهتمام نورزیده و درجهت ترویج و حراست از آن اینگونه از خود مایه نگذاشته اند. تاریخ و مطالعۀ وضعیت فکری– فرهنگی فرق اسلامی، گویای این واقعیت میباشد.
ب- پیوند تاریخی
از نظر سیر تاریخی نیز «شیعه» و «مهدویت» حرکت خود را از یک نقطه آغاز نموده و سرچشمه و زادگاه این دو، به یک حقیقت باز میگردد و آن جریان اندیشۀ امامت در بستر تاریخ است. شیعه هم تاریخ خود را از این نقطه آغاز نموده و هم بعد از تولد دراین بستر، مراحل رشد و شکوفائی خود را طی نموده است و چشم انداز تاریخ آیندۀ خود را با نوید سبز ظهور حکومت مهدوی گره زده است.
در این پیوند عقیدتی – تاریخی، توجه به تأثیرت اندیشۀ مهدویت در بالندگی فکری – فرهنگی شیعه و تداوم و بقای آن، فوق العاده حائز اهمیت است که در این جا لازم است بطور فشرده تأثیرات سیاسی – فرهنگی این پیوند، مورد اشاره قرار گیرد.
[1] - خصوصیات فردی و نسبی حضرت مهدی (عج) در منابع معتبر روائی شیعی نظیر: کافی، غیبت نعمانی و طوسی، کمال الدین و ... ذکر شده است.
[2] - رک- در انتظار ققنوس – سید ثامر هاشم العمیدی – ترجمه و تحقیق مهدی علی زاده – صفحه 160 – 169، چاپ اول 1379 – موسسۀ آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره). (مولف در این کتاب ضمن معرفی تألیفات اهل سنت در مورد امام مهدی (عج) اعتراف عدۀ زیادی از علمای بزرگ آنان مبنی بر ولادت و تاریخ آن و اینکه مهدی (عج) فرزند امام حسن عسکری (ع) می باشد را نقل نموده و منابع تاریخی اهل سنت در این زمینه را نیز شناسائی نموده است. مترجم کتاب نیز در تحقیقات محققانۀ خود اعتراف 135 نفر از علمای بزرگ اهل سنت بر ولادت امام مهدی را با ذکر اسامی و آثار آنان بازگو نموده است.)
[3] - رک – خورشید مغرب – محمد رضا حکیمی – صفحه 18 – چاپ هفتم 1371 – در فرهنگ اسلامی. و انتظار ققنوس – همان.